سناریو شعله ها قسمت ۷

لانگا و سویل خسته به قصر برگشتن
رکی رو دیدن
رکی : سلامممممم خوبین سویل سویل سویل
سویل : چیه رکی
رکی : این آقا رو ببین
سویل : کدوم ؟؟
رکی : همین ...... اقا ی یاماتو
یاماتو : بله رکی سان   ( رکی سان چی چی 😂)
رکی : سویل این وزیر پدرته
سویل : اهان خوشبختم
یاماتو : همچنین ملکه
سویل : ملکه؟؟؟؟؟
یاماتو : بله شما ملکه فردا روز تاج گذاری شما است ملکه
سویل : نااااااانیییییییییییی (نانی)
یاماتو : مگه شما خبر ندارین ؟؟
سویل : ببخشید میشه من رو ملکه صدا نکنین سویل صدام کنین
یاماتو : ولی شما ملکه هستین
رکی که از خنده ترکیده بود
 گفت : من نگفتم ببخشید 😅😂😂
سویل : 😐😐
لانگا : من میرم بخوابم
سویل : باشه بیا بریم فعلا 👋
سویل و لانگا از پذیرایی رفتن به سمت اتاقشون
لانگا :شب بخیر .....سویل ......اهای سویل.....
خوبی؟؟؟
سویل سرش گیج میرفت و بدنش یه سنگینی رو حس میکرد و افتاد
لانگا گرفتتش
سویل چشماشو وا کرد و دید که همه جا تاریکه بعد یه نور بنفش و سبز با هم بر خورد میکنن
سویل که تعجب کرده بود دکو و کاچان و بقیه رو دید که یکی یکی میمردن
مامانش یعنی ملکه ی سابق
گفت : سویل دخترم برو به دنیاشون اونا قراره ......
بمیرن
یهو سویل از خواب پا شد
لانگا رو دید که بغلش بود و ساکورا رو دید که از ترس به خودش مونده بود
ساکورا : سویل خوبی ؟؟
سویل : اره ولی انگار باید کاری کنم
لانگا : چی میگی ؟
سویل یهو به خودش امد و دید که بغل لانگاس و خجالت کشید (اخهههههه)
 سریع بدو بدو رفت پیش یاماتو و رکی
به اونا
گفت : ........
ببخشید که چند روز فعالیت نداشتم از الان هر روز یه سناریو می زارم
فعلا بای 🖐
دیدگاه ها (۰)

تولدش باکوگو عههههههه

تو و تودوروکی قسمت ۳

سناریو ۱ شعله ها قسمت ۶

سناریو تودوروکی و تو قسمت ۲

پارت ۵۳

✨وکالت عشق✨#part2 همینجوری داشتم با خودم حرف میزدم که یهو خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط